گزارش اولین کارگاه آینده پژوهی با عنوان “معرفت شناسی و آینده پژوهی”

اولین کارگاه از سری کارگاه های آینده پژوهی با عنوان “معرفت شناسی و آینده پژوهی” با تدریس جناب آقای دکتر مهدی مطهر نیا در تاریخ 5 مهر 1399 از ساعت 14 الی 17 برگزار شد.
مهدی مطهرنیا متولد 1344 از شهر کاشان است. وی استاد دانشگاه آزاد اسلامی در واحدهای تهران مرکزی، تهران شمال، قم و استاد مدعو در دانشگاه‌های عالی دفاع ملی، و صیاد شیرازی در رشته‌های علوم سیاسی، آینده پژوهی، جامعه‌شناسی، و مدیریت فرهنگی است. ایشان آینده‌پژوه سیاسی است و از نظریه پردازان توسعه در ایران است که خود را تحول‌خواه می‌نامد. مهدی مطهرنیا علاوه بر تدریس سابقه همکاری با دانشگاه آزاد اسلامی در سمت ریاست پژوهشکده علوم اجتماعی و انقلاب سازمان مرکزی دانشگاه آزاد اسلامی و نیز بخش‌های محتوایی صدا و سیمای جمهوری اسلامی را دارد. او در زمینه علوم اجتماعی و سیاسی، آینده پژوهی، ارتباطات، رسانه‌ها و نیز امنیت و عملیات روانی صاحب کتاب و مقاله است. مفاهیمی چون «پرسمان» و «باریخ‌شناسی» و نظریه‌های «هارتلند بزرگ»، «اتاق شیشه‌ای» و «گوی بلورین» و «فلک بلورین یا آبگینه» (سه‌گانه‌های آبگونه) از اوست.
انجمن علمی کتابداری و اطلاع رسانی ایران با همکاری انجمن آینده نگاری ایران مجموعه کارگاه های آینده پژوهی را از شنبه 5 مهر ماه 1399 تاپنج شنبه 10 مهر 1399 هر روز به مدت 6 روز از ساعت 14 الی برگزار کرد. اولین کارگاه از سری کارگاه های آینده پژوهی با عنوان “معرفت شناسی و آینده پژوهی” با تدریس جناب آقای دکتر مهدی مطهر نیا، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قم در تاریخ 5 مهر 1399 از ساعت 14 الی 17 برگزار شد.
در ابتدا دکتر مطهرنیا چنین گفتند: یکی از جریان های فکری مهم در فلسفه علم و فلسفه تحلیلی معاصر، مکتب پوزیتیویسم منطقی است که اگر چه زمینه های فکری آن را می توان در اندیشه های فرانسیس بیکن ، جان استوارت میل و ارنست ماخ پی گرفت، شکل گیری آن به گرد هم آمدن گروهی از فیلسوفان پیرامون موریتس شلیک در دانشگاه وین در دهیه سوم قرن بیستم بر می گردد.
همچنین اقای دکتر گفتند: برخی گرایش پوزیتویستی را در دوره های باستان جستجو می کنند و ارسطو را به ویژه در برابر افلاطون یک فیلسوف پوزیتویست آن هم از نوع منطقی به شمار می آورند. در سده سیزدهم راجر بیکن برای نخستین بار پوزیتیویسم را به شکل کم و بیش صریح مطرح کرد. پس از او فرانسیس بیکن درسده شانزدهم و… تا اینکه در سده نوزدهم واژه پوزیتیویسم در مکتب سن سیمون به کار رفت و پس از او به طور مکرر در نوشته های اگوست کنت مطرح شد. «به نظر برخی اندیشه های بنیادین فلسفه اعضای حلقه وین برگرفته از راسل و ماخ بوده است». و به نظربرخی رساله منطقی وینگشتاین نقش بزرگ در تکوین فلسفه حلقه وین و مکتب پوزیتیویسم داشته است تا آنجا که حلقه وین، اصل فلسفی خود، یعنی اصل «تحقیق پذیری» را به وینگشتاین نسبت می داد.
پوزیتویست ها حس گرایی هیوم را به عنوان سنگ زیرین بنای اندیشه خود پذیرفته، با استفاده از روش علمی در اثبات نظریه های مربوط به اشیای خارجی، پوزیتیویسم را به وجود آوردند و اصل تحقیق پذیری را ترجیع بند آن ساختند. از این رو پوزیتیویسم را از زبان متاخران آن این گونه می توان تعریف کرد. پوزیتیویسم فلسفه ای است «که چون معرفت واقعی را معرفت مبتنی بر تجربه حسی می داند که فقط با آزمایش و مشاهده میسر است، هرگونه مساعی نظری را برای کسب معرفت با عقل محض بدون مداخله تجربی خطا می داند»،
اما تأثیر راسل و وینگشتاین؛ راسل در ابتدا کانتی مسلک بود، مدت کوتاهی به هگل روی آورد اما در نهایت به سراغ «تجربه گرایی» رفت. شلیک با راسل مکاتبه داشت و از وی متأثر بود. وی ریاضیات خوانده بود که تجربه گرایی با آن منافات داشت بنا بردیدگاه تجربه گرایی کل معرفت مبتنی بر تجربه است، اما حقایق ریاضی مستقل از تجربه به نظر می رسند. برای خروج از این بن بست، او چاره ای اندیشید و «تجربه گرایی» را پیشنهاد کرد که در آن ریاضیات به منطق تحول می یابد. برای این منظور دانش را به دو دسته تقسیم کرد: نوع اول، علم به حقایق منطقی است که معرفتی مستقل از تجربه به حساب می آید. وی برای تبیین این دانش از همان گزاره معروف «هر برادری مذکر است» استفاده کرد که نیاز به کاوش تجربی ندارد. این گزاره بدیهی است و راسل معتقد بود ریاضیات از این نوع اند.
نوع دوم، دانش هایی را شامل می شود که مبتنی بر تجربه اند. کارناپ این قضیه را بعدها گویاتر بیان کرد. وینگشتاین شاگرد راسل بود، اما خیلی زود این رابطه دوستانه شد. او «رساله منطقی فلسفی» را در 1921 منتشر کرد و مسأله «تحدید» یعنی تعیین حد و مرز نظریه های علمی با دیگر نظریه ها به ویژه نظریه متافیزیکی، یکی از مطالب محوری نخستین اثر وی بود «نکته اصلی نظریه وی این است که چه چیز را می توان با قضایا یعنی به زبان بیان کرد و چه چیز را نمی توان با قضایا بیان کرد و تنها می توان نشانش داد» این همان تفکیک است، تفکیک میان آنچه می توان بیان کرد و آنچه را تنها می توان نشان داد،تفکیک میان علم و متافیزیک.
به نظر می رسد دیدگاه وینگنشتاین در آن زمان درباره متافیزیک چنین بود: غالب قضایا و پرسش هایی که در آثار فلسفی دیده می شوند، کاذب نیستند بلکه بی معنا هستند، بنابراین ما به پرسش هایی از این دست نمی توانیم پاسخ دهیم بلکه تنها می توانیم اثبات کنیم که بی معنا هستند. آموزه مهم این فیلسوفان اصل تحقیق پذیری، چونان ملاک معناداری و ملاک تفکیک علم از غیرعلم، بود که بر اساس آن گزاره های منطقی و ریاضی را تحلیلی و گزاره های علمی را بامعنا و گزاره های تحقیق ناپذیر را در سه حوزه مابعدالطبیعه، دین، و اخلاق بی معنا دانستند.
وی گفت : از نظر پوزیتیویسم اولاً متافیزیک شامل همه معارف بشری غیر از منطق، ریاضیات و علوم تجربی است. فلسفه علوم نظری، علوم اجتماعی، علوم انسانی، الهیات، عرفان هنر و اخلاق و مانند آن بخش های مختلف متافیزیک را تشکیل می دهند و ثانیاً این گونه علوم فاقد معنا بوده، معرفت آموز نیستند». به بیان دیگر همه قضایای معنادار باید تحقق پذیری تجربی جامع داشته باشند و دست کم باید بالقوه از چنین تحقق پذیری برخوردار باشند.از آنجا که این اصل مایه سلب اعتماد از گزاره های کلی و اصول علمی بوده، نمی توانست مورد پذیرش دانشمندان، از جمله خود پوزیتیویست ها قرار گیرد. از این رو بیان خفیف تری که چنین مشکلاتی را به دنبال نداشته باشد ارائه کردند که آنرا «تحقیق پذیری خفیف» می نامند.

سپس ایشان برای ارائه معرفت شناسی معرفت شناسی در آینده پژوهی مبنا را بر تقسیم بندی در 3 بخش ارائه کردند : پوزیتیویسم ،پسا پوزیتیویسم و پسا پسا پوزیتیویسم. اثبات گرایی هرمنوتیکی و نگرش های واقع گرایی انتقادی به دهه های 80 و 90 بر می گرددو نگرش پوزیتیویسمی مبتنی بر حس گرایی است.
همچنین ایشان در باره تئوری های پیش بینی آینده مبتنی بر مکتب پوزیتیویسم اشاراتی داشتند. آینده پژوهی به معنای پیگیری یک آینده محتمل پیشاروی یک موضوع است. به عنوان نمونه مامی خواهیم ترافیک تهران را موردبررسی قرار دهیم. محتمل ترین آینده پیش روی ترافیک تهران می شود آینده پژوهی در باب موضوع ترافیک تهران ولی اگر بخواهیم مطالعه آینده ها را بکنیم به یک محتمل نمی توانیم بسنده کنیم پس باید آینده محتمل و مطلوب را دنبال کنیم و ببینیم برای ما در آینده نگری چه مطلوبیت هایی نهفته است. از طرفی در کنار چند آینده یا سناریوی محتمل برای ترافیک آینده تهران بهتر است به دنبال سناریوهای ممکن هم باشیم.
وی گفت :اندیشمندان بین محتمل و ممکن در ادبیات آینده تمایز قائل هستند. در آینده پژوهی یک آینده محتمل رامی بینیم ولی در مطالعات آینده ها چندین آینده محتمل ممکن و مطلوب را طراحی می کنیم و به آن می اندیشیم. از روش های گوناگونی در این علم استفاده می شود. لذا آینده های ممکن و محتمل مطلوب باهم متفاوت اند. آینده های محتمل و ممکن ازاین جهت از هم جدا می شوند که آینده های محتمل رویکرد پیش بینی دارند و از نگرش های تحلیل روند استفاده می شود و پیش بینی می کنند در آینده چه ممکن است رخ بدهد. در آینده ممکن درواقعیت ها و روندها نمی مانیم، اتاق های فکر و طوفان فکری ایجاد می شود که هرچه از واقعیت ها دور باشند بهتر خواهد بود.
در خلال کارگاه و در انتهای کارگاه اقای دکتر مطهر نیا به پرسش های شرکت کنندگان در کارگاه پاسخ دادند و کارگاه با حضور 27 شرکت کننده در ساعت 17:30 به پایان رسید.

 

 

آخرین اخبار